به نام خدا
حاج ابراهیم افتخار
تهران-1 دیماه 1397
روز اول زمستان را به اتفاق یکی از دوستانم به عیادت از یکی پهلوانان و قهرمانان مدافع وطن، پرداختم،دیروز مطلع شدم جانباز سرافراز سیدصالح ازمعدود بازماندگان حماسه خرمشهر در تهران در بستر بیماری است،سیدصالح از یاران شهید جهان آرا، شهید دکتر عبدالرضا ، و دهها شهید دیگر خرمشهر و مرحوم سیدکاظم نعمت زاده است، سید صالح و همسرش سرکار خانم کازرونی ( که آن زمان فقط همرزم بودند وبعد از آزادی خرمشهر همسر و همرزم شده اند) تا آخرین لحظه در خرمشهر ماندند، وبا زور و اجبار جهان آرا از خرمشهر خارج شدند. امروز بعدازظهر نشسته بر ویلچر حدود دو ساعت با شوق و اشتیاق از آن روزها گفت، سید مدتی است برای ادامه درمان و فیزیو تراپی به همراه همسر صبور و وفادار و مهربانش در تهران خانه ای نزدیک مراکز درمانی در میدان توحیداجاره کرده اند وهر روز برای درمان با ویلچر پیگیر کارش است، او توسط یکی از دوستانش در بخش خصوصی بیمه شده است، اما مشغول کار در نخلستانی در خرمشهر بود که بازگشت بیماری اورا به تهران غریب کشانده است، سید صالح تاکنون زیر بار نرفته وحاضر نشده نان رزومه جهادش را در روغن دنیایی آلوده سازد، وقتی از او خواستم سید صالح خواسته ای، چیزی بگو تا از طرف تو در رومه مطرح کنم، گفت راضی نیستم یک کلمه از من بنویسی، من هرچه کرده ام برای او بوده است، و همیشه خواسته ام رااز خدا طلب کرده ام و انصافا نگذاشته دستم نزد کسی دراز باشد، من از شهرم و کشورم دفاع کردم وظیفه ام بوده، چه طلبی دارم، او صادقانه گفت من از بنده خدا چیزی نمی خواهم، وقتی از روزهای اول جنگ و شانه های سوخته از آتش عقبه آرپی چی و گوش های خون آلوده و تقریبا ساکتش و نحوه شهادت دوستانش و لحظه تخلیه شهر میگفت، انگار روضه امام حسین را میخواند، هرچه سعی کردیم نه او و نه ما ،نمی توانستیم جلوی خودرا بگیریم، او میگفت اگر میخواهی بنویسی از مظلومیت حال حاضر خرمشهر بنویس. دلم نیامد این جوانمردان صالح و این سید شریف را به شما معرفی نکنم، من و شما مدیون هستیم که آنهارا حرمت گذاریم. و مدافع ارزشهایی باشیم که به آن خیانت نکردند،
ولی آنهایی که اگر جنگیدند ویا در عقبه های امن با کیاست!خود را حفظ کردند و امروز بجای مزد آنروزها، تا هفت نسل بعد خودرا بیمه کرده اند، و هنوز طلبکارند بدانند حجت مردم در نزد خداوند متعال و در روز قیامت ودر تاریخ این مرز و بوم سید صالح وامثال اویند.
سریال
بچههای گروهان بلال» که به مناسب هفته دفاع مقدس از شبکه یک سیما پخش
شد، به موضوع 8 سال دفاع مقدس از زاویهای دیگر پرداخته است و کمی از آن
احوالاتی را که در برخی از سریالها نشان داده نشده است را به نمایش گذاشت.
پرداختن به تلاشهای سنگرسازان بیسنگر که برای رزمندگان جان پناه و خاکریز احداث میکردند.
این
سریال روایتگر یک گروه مهندسی- رزمی بود که همه نیروهای آن نوجوان بودند و
همگی راننده لودر و بلدوزر که برای اردوی جهادی به پشت خط مقدم آمده بودند
اما به دلیل اتفاقاتی که در روند کار برای آنها میافتد سر از خط مقدم در
میآورند، بازه زمانی این سریال مربوط به سال 67 است و به گفته عبدالرحمن
شلیلیان کارگردان سریال 90 درصد اتفاقات سریال بچههای گروهان بلال» واقعی
است.
به همین مناسبت گفتگوی کوتاهی داشتیم با علی زیوری در نقش سعید در
سریال گروهان بلال که بخاطر سکانسهایی مثل: چادر نماز و نحوه شهادت سعید
بسیار بیشتر دیده شد و مخاطبین سریال هم ازاین 2 سکانس تاثیر بیشتری
گرفتند.
آقای علی زیوری در پاسخ به سوالی که از او پرسیدم درباره خودش
بگوید که متولد چه سالی است و اهل کجاست گفت: من درحال حاضر 17 سال سن دارم
و اصالتا همدانی هستم اما از یک سالگی ساکن تهران هستم و مشغول تحصیل در
پایه یازدهم میباشم.
همچنین وی افزود: سریال بچههای گروهان بلال»
اولین کار تصویری من بود، به این صورت که به استاد قصابیان معرفی شدم و
ایشان از من تست گرفت و چون صدای خوبی داشتم قرار بود نقش حسین قانعی» را
بازی کنم اما نظر آقای شلیلیان کارگردان سریال و استاد قصابیان این شد که
در نقش سعید بازی کنم و خودم هم نقش سعید را از همه بیشتر دوست داشتم چون
حس میکردم حال و هوای دیگری داشت.
وی در ادامه گفتگو خاطر نشان کرد: در
سریال بچههای گروهان بلال» سکانسهای زیادتری درباره سنگرسازان بیسنگر
گرفته شده بود امام در تدوین حذف شدند.
آقای علی زیوری در پاسخ به این
سوال که در واقعیت هم تحقیق کردند که شهیدی وجود دارد که به نقش سعید سریال
بچههای گروهان کربلا» نزدیک باشد گفت: من تحقیقهای بسیاری درباره سعید
کردم اما خود اسم سعید ساخته ذهن نویسنده بود ولی میشود به شهید وحید
رزاقی اشاره کرد که از لحاظ چهره به سعید بسیار نزدیک است و میتوانید
زندگینامه این شهید را مطالعه کنید.
علی زیوری در ادامه گفتگو گفت: برای
سریال بچههای گروهان بلال» زحمتهای زیادی کشیده شد و فیلمبرداری سریال 4
ماه در شهرک دفاع مقدس طول کشید، یکی از بهترین لحظههای من ساعتهای
طولانی رانندگی با لودر بود و من خودم سکانس چادر نماز و سکانس شهادت را
خیلی دوست داشتم و خدا را شکر چه در عموم و چه در فضای مجازی با استقبال
بینظیر مردم روبرو شدیم.
وی در خاتمه گفت: سرما و گرمای شدید شهرک دفاع
مقدس را تحمل کردیم و الحمدالله نتیجه کار را هم دیدیم در پایان از افشین
عمران، وحید رهبانی، محسن قصابیان، داود باقری وتمام عوامل سریال تشکر و
قدردانی میکنم که به من خیلی کمک کردند.
رضا ملحان- خبرنگار
منبع:
http://jomhourieslami.net/?newsid=185841
درباره این سایت